ارسال پیامک

بازدید کننده محترم ، به وب سایت پیامک یاب خوش آمدید. برای ارسال پیامک جدید و استفاده از دیگر خدمات وب سایت باید در سایت عضو شود و سپس با استفاده از نام کاربری و واژه رمز خود وارد سایت شوید. در صورتی که عضو وب سایت هستید با نام کاربری و واژه رمز خود وارد شوید. همچنین بعد از عضویت در وب سایت امکان ارسال پیامک از طریق نرم افزار تلفن همراه هم برای شما وجود دارد.

دنگ...،دنگ...
لحظه ها مي گذرد.
آنچه بگذشت، نمي آيد باز.
۴۶۰
۲۰۴ ۱۸۳ ۱۱ ۶
خدایا من جز تو کسی رو ندارم خودت آرام کن قلبم را ...
۴۶۰
۲۰۴ ۱۸۳ ۱۱ ۶
هرگز دلم از یاد تو غافل نشود

گرجان بشود مهر تو از دل نشود

افتاده ز روی تو در آئینه ی دل
عکسی که به هیچ وجه زایل نشود...
۴۶۰
۲۰۴ ۱۸۳ ۱۱ ۶
من آن شمعم که شبها در شبستان تو می سوزم

به ظاهر شاد و در باطن ز هجران تو می سوزم
۴۶۰
۲۰۴ ۱۸۳ ۱۱ ۶
من از قصه بی تو بودن میترسم رهایم کن ازین ترس ....

رهایم کن ازین سکوت سخت....

رهایم کن ازین همه دلواپسی .....
۴۶۰
۲۰۴ ۱۸۳ ۱۱ ۶
اوَلــْیـלּ بـآر نـیسـتْ کـِـﮧ گـِـریــِـْﮧ مـےْ کـُــنـَم . .؛

. . .{ اَمــّا اَوَلـیـלּ بآرےْ اَسـتْ } . . .

کـِـﮧ گـِریــِـﮧ آرامــَم نـِمـےْ کـُنــَد !!


کاش میدانستی آن روزهای ساکت و ارام بهترین روزهایی بود که گذشت

هر قطره اشکم طلوع ستاره ای ست برای شبهای بی تو بودن

وقتی اسمانم نورانی شد پیشم میایی؟؟؟...
۴۶۰
۲۰۴ ۱۸۳ ۱۱ ۶
بیا تا برایت بگویم
چه می کشد آنکه غریب است در ازدحام آشنا

در ازدحام بی کسی
فریاد زنم خدایا
جانم بر لب آمد
از اینهمه ملامت


اما …..

سکوت من دوباره
در ازدحام بی کسی
باشد حدیث دیگری.
۴۶۰
۲۰۴ ۱۸۳ ۱۱ ۶
حالا که از یـاد برده ام تو را...
این شـهر ِ پائیـزی
و تـمامِ ِ آهنگ های دنیا
کاســه ی داغ تـَر از آش شــده اند !!
۴۶۰
۲۰۴ ۱۸۳ ۱۱ ۶
درخیال دیگری می رفت

ومن چه عاشقانه کاسه آب پشت سرش خالی میکردم!!!
۴۶۰
۲۰۴ ۱۸۳ ۱۱ ۶
روزاي سَختـَمْ كه تَمــوم بِشـِه..

..مَحـَلِ سَگــــْْـــ به خِيْليـْا نِمي ذارَم!!!

چون دنیــــــا رو شناختـَم....
۴۶۰
۲۰۴ ۱۸۳ ۱۱ ۶
پدرم...خیلی تلاش میکنم زانو نزنم


ولی......باور کن نبودنت خیلی سنگین است


طوریکه...شانه ام تابش نمی آورد.....
۴۶۰
۲۰۴ ۱۸۳ ۱۱ ۶
ای خدا خودت نگاه کن روزگارت با دلم چه کرده...

خدایا توکه بخشنده و مهربونی بنده هایت به کی رفتن ... ؟
۴۶۰
۲۰۴ ۱۸۳ ۱۱ ۶
وقتی رفت گفت:شاید برگردم!

رفتنش مرا نمی آزارد

شایــــــــــــــــدش دردناک است...
۴۶۰
۲۰۴ ۱۸۳ ۱۱ ۶
دو انرژی مثبت و منفی در دو قطب مخالف از همدیگر فعالیت می‌کنند و ضد یکدیگر هستند. زمانی که ما بتوانیم این انرژی‌ها را در درونمان، آرام سازیم و بر آن‌ها تسلط یابیم بی‌درنگ خدمتگذار ما می‌شوند.
۴۶۰
۲۰۴ ۱۸۳ ۱۱ ۶
حاكمي به مردمش گفت: صادقانه مشكلات را بگوييد.
حسنك بلند شد و گفت: گندم و شير كه گفتی چه شد؟
مسكن چه شد؟
كار چه شد؟
حاكم گفت:ممنونم كه مرا آگاه كردی همه چيز درست ميشود.
يكسال گذشت و دوباره حاكم گفت: صادقانه مشكلاتتان را بگوييد،
كسی چيزی نگفت،كسی نگفت گندم و شير چه شد، كار و مسكن چه شد!
از ميان جمع یک نفر زیر لب گفت:
حسنك چه شد؟!
۴۶۰
۲۰۴ ۱۸۳ ۱۱ ۶
يک استكان چای داغ مهمان منی

كنار پنجره بخار گرفته

وقتی تنهايی نوش جانت

چای رفاقت من هميشه تازه دم است
۴۶۰
۲۰۴ ۱۸۳ ۱۱ ۶
گیریم که سلام....!

به فرض که حالت را بپرسم!

سراغت را بگیرم..

بودنت را گدایی کنم..

چه فرقی میکند؟!

وقتی آنگونه هستی که

نباید باشی...
۴۶۰
۲۰۴ ۱۸۳ ۱۱ ۶
به هوای آرزوهایت ؛

اسپندی دود می کنم ...

تا دور باشد چشم بد ؛

از چشم های مهربانت !!!
۴۶۰
۲۰۴ ۱۸۳ ۱۱ ۶
یــک لبخنـــدم را بسته بندی کرده ام
برای روزی که اتفاقی تـــو را می بینم …آنقدر تمـــــــــیز میخندم
که به خوشبختــــی ام حســــادت کنـــی …و من در جیب هـــایــــم
دست های خالـــی ام را قرار میدهم
که امن ترین جای دنیـــا را انتخاب کرده انــد
۴۶۰
۲۰۴ ۱۸۳ ۱۱ ۶
به مدح مرتضی ماندیم در باب خداوندی


که مخلوق از کجا میداند آداب خداوندی؟
۴۶۰
۲۰۴ ۱۸۳ ۱۱ ۶
#تـــــــو که باشی #کافیست !

مگر من به جز " نفس "

چه می خواهم........ ؟؟؟
۴۶۰
۲۰۴ ۱۸۳ ۱۱ ۶
خداوندا!
برای شانه‌های خسته ، قدری عشق!...برای گام‌های مانده در تردید، قدری عزم!...
برای زخم‌ها، مرهم!...برای خواهش دستان ما، باران!...""""""برای این همه سرگشتگی، ایمان!..."""""برای این همه بیگانگی، الفت!...برای بستگی، آغاز!...
برای خستگی، آغوش!...برای ظلمت جان، روشنایی‌های پی در پی!...
برای حیرت دل، آشنایی‌های پر معنا!...
خداوندا!
""برای عشق‌های خسته، قدری روح..."برای عزم‌های مانده ، قدری راه ..."
۴۶۰
۲۰۴ ۱۸۳ ۱۱ ۶
نمے בانـم چرا امشب واژـہ هایـم פֿـیس شـבـہ انـב...مثل آسمانے ڪـہ امشب مے بارב....و اینڪ باران...

بر لبـہ ے پنجرہ ے احساسم مے نشینـב و چشمانـم را نوازش مے בهـב

تا شایـב از لحظـہ هاے בلتنگے گذر ڪنـم...!
۴۶۰
۲۰۴ ۱۸۳ ۱۱ ۶
وقـتی از چـشمِ کـسی بیُــفتی ،
مثلِ یــک قـــطره اشک . . .
دیگه فــرقـی نمیــکنه کجـــا بـــاشی !؟
گوشه ی چشم . . .
رویِ گونه . . .
و یا . . .
رویِ خــاک !
تـــو دیـگه چــکیــدی . . .
۴۶۰
۲۰۴ ۱۸۳ ۱۱ ۶
ای خدا غصه نخور از تو فراری نشدم

بعد از آن حادثه در کفر تو جاری نشدم

ای خدا غصه نخور باز همین می مانم

من زمین خورده ی این ضربه ی کاری نشدم
۴۶۰
۲۰۴ ۱۸۳ ۱۱ ۶